word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
با افزایش سن افراد. چهره آنها شخصیت بیشتری پیدا می کند.
-
او این نقاشی را در یک فروش درهم و برهم به مبلغ شاهزاده 25p به دست آورد.
-
وقتی با گیلز ازدواج کرد. او یک خانواده آماده به دست آورد - دو پسر نوجوان و یک دختر.
-
من قبلاً شراب قرمز را دوست نداشتم اما زمانی که در فرانسه زندگی می کردم طعم آن را به دست آوردم.
-
He acquired a reputation as an entertaining speaker.
او به عنوان یک سخنران سرگرم کننده شهرت پیدا کرد.
synonyms - مترادف
-
gained
به دست آورد
-
obtained
به دست آمده
-
secured
امن شده است
-
earned
به دست آورده
-
gathered
جمع آوری کرد
-
realisedUK
واقع در انگلستان
-
realizedUS
متوجه آمریکا شد
-
attained
به دست آورد
-
collected
جمع آوری شده
-
seized
کشف و ضبط
-
won
برنده شد
-
assimilated
جذب شده است
-
captured
اسیر
-
accomplished
انجام شد
-
reached
رسیده است
antonyms - متضاد
-
innate
ذاتی
-
deprived
محروم
-
forfeited
از دست رفته
-
گمشده
-
inherent
ذاتی
-
طبیعی
-
inborn
ذاتی
-
intrinsic
ذاتی
-
بومی
-
ingrained
ریشه دار
-
ضروری است
-
inbred
همخون
-
مشروطه
-
اساسی
-
congenital
مادرزادی