word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
affecting everyone or everything within an organization. system. or society.
بر همه یا همه چیز در یک سازمان تأثیر می گذارد. سیستم. یا جامعه
-
روی مردم در هر سطح و در هر منطقه اتفاق می افتد یا تأثیر می گذارد.
-
having an effect on everyone or everything of a particular type.
بر همه یا همه چیز از نوع خاصی تأثیر می گذارد.
-
involving everyone or everything in a company. situation. group. etc..
شامل همه یا همه چیز در یک شرکت است. وضعیت. گروه و غیره..
-
به گونه ای که همه یا همه چیز را در یک شرکت درگیر کند. وضعیت. گروه و غیره..
example - مثال
-
کاهش کلی پیشنهادی برای همه سازمان های دولتی در مجموع 84 میلیون دلار خواهد بود.
-
The improvement has been across the board. with all divisions either increasing profits or reducing losses.
بهبود در سراسر هیئت مدیره بوده است. با تمام تقسیمات یا افزایش سود یا کاهش زیان.
-
The initiative has across-the-board support.
این ابتکار از حمایت همه جانبه برخوردار است.
-
شهردار تهدید به کاهش هزینه های سراسری کرد.
-
an across-the-board cut/decline/reduction
کاهش/کاهش/کاهش فراگیر
-
این طرح اقتصادی خواستار کاهش 15 درصدی نرخ مالیات بر درآمد شخصی است
-
an across-the-board increase/raise/rise
افزایش/افزایش/افزایش فراگیر
-
همه جانبه باشد/اعمال شود
-
These sales increases are across the board in most of our important product areas and in all four business segments.
این افزایش فروش در بسیاری از حوزههای مهم محصول ما و در هر چهار بخش کسبوکار به طور کلی مشاهده میشود.
-
بالا آمدن / سقوط در سراسر هیئت مدیره
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
شخصی
-
محدود
-
خاص
-
خاص
-
discriminate
تبعیض قائل شدن
-
partial
جزئي
-
restricted
محصور
-
selective
انتخابی
-
fastidious
ریزبین
-
fussy
ایراد گیر
-
discriminating
تبعیض آمیز
-
picky
ضربه زننده
-
choosy
برگزیده
-
exacting
سختگیرانه
-
demanding
مطالبه گر