word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
فاعل فاعل ازسازگار شدن
-
عوض شدن. یا تغییر دادن چیزی متناسب با شرایط یا کاربردهای مختلف
-
ایده ها یا رفتار خود را تغییر دهید تا آنها را برای یک موقعیت جدید مناسب کنید.
-
If a living thing adapts. it changes slightly over time so it can continue to exist in a particular environment.
اگر یک موجود زنده سازگار شود. با گذشت زمان کمی تغییر می کند بنابراین می تواند در یک محیط خاص به حیات خود ادامه دهد.
example - مثال
-
برای حفظ رقابت، شرکت باید بتواند خود را با بازار در حال تغییر وفق دهد.
-
ما در دنیایی در حال تغییر زندگی می کنیم و مردم باید یاد بگیرند که خود را وفق دهند.
-
این دو فرهنگ به قدری متفاوت بودند که به سختی میتوانست از یکی به دیگری سازگار شود.
-
این رمان توسط یک کارگردان مشهور هالیوودی برای اکران اقتباس شده است.
-
پرفروشترین بازی رایانهای برای مخاطبان جوانتر اقتباس شده است.
-
بهترین دارایی او توانایی او در سازگاری سریع است.
-
Once in the body. these bacteria adapt to the environment and develop resistance to commonly used antibiotics.
یک بار در بدن. این باکتری ها با محیط سازگار می شوند و در برابر آنتی بیوتیک های رایج مقاومت ایجاد می کنند.
synonyms - مترادف
-
تنظیم
-
adaptation
انطباق
-
acclimatisationUK
سازگاری انگلستان
-
acclimatizationUS
سازگاری ایالات متحده
-
accommodation
محل اقامت
-
acclimation
سازگاری
-
familiarisationUK
آشنایی انگلستان
-
familiarizationUS
آشنایی ایالات متحده
-
acculturation
فرهنگ پذیری
-
habituation
عادت کردن
-
conformation
ترکیب
-
inurement
تامین
-
naturalisationUK
تابعیت انگلستان
-
naturalizationUS
تابعیت ایالات متحده
-
assimilation
ادغام