word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
Adaptively re-using buildings can preserve heritage while enabling new uses that help make cities more liveable and sustainable.
استفاده مجدد تطبیقی از ساختمانها میتواند میراث را حفظ کند و در عین حال امکان استفادههای جدیدی را فراهم کند که به زیستپذیری و پایداری شهرها کمک میکند.
-
هوش را می توان به عنوان توانایی پاسخگویی سازگار به موقعیت های جدید تعریف کرد.
-
این تابع به صورت تطبیقی پارامترها را یاد می گیرد و دقت را بهبود می بخشد.
-
They have designed a system that is able to detect abnormal events in real time and adaptively create online summarization videos.
آنها سیستمی طراحی کرده اند که قادر است رویدادهای غیرعادی را در زمان واقعی تشخیص دهد و به صورت تطبیقی فیلم های خلاصه سازی آنلاین ایجاد کند.
-
The structure of the nervous system may change adaptively throughout life as new synapses form and old ones disintegrate.
با تشکیل سیناپس های جدید و متلاشی شدن سیناپس های قدیمی، ساختار سیستم عصبی ممکن است در طول زندگی به طور سازگار تغییر کند.
synonyms - مترادف
-
adaptably
سازگاری
-
adaptatively
به صورت تطبیقی
-
mutably
قابل تغییر
-
changeably
قابل تغییر
-
flexibly
به صورت انعطاف پذیر
-
modifiably
قابل تغییر
-
dynamically
به صورت پویا
-
fluidly
به صورت سیال
-
movingly
به صورت متحرک
-
progressively
به تدریج
-
erratically
به طور نامنظم
-
variably
متغیر
-
inconstantly
به طور مداوم
-
irregularly
به طور نامنظم
-
mutably
قابل تغییر