word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
این واقعیت که کسی دقیقاً طبق قوانین رفتار می کند. باورها و غیره..
-
اطاعت از یک قاعده یا قانون
-
عمل انجام کاری طبق یک قاعده خاص. استاندارد توافق. و غیره..
example - مثال
-
او به دلیل رعایت دقیق قوانین مورد توجه قرار گرفت.
-
او بر پایبندی به هر قانون اصرار دارد. مهم نیست چقدر احمقانه
-
adherence to sth
پایبندی به sth
-
کار با هزاران کشاورز کوچک، رعایت دقیق قوانین تجارت منصفانه را دشوار می کند.
synonyms - مترادف
-
observance
رعایت
-
conformity
مطابقت
-
abidance
اقامت
-
keeping
نگه داشتن
-
conformance
انطباق
-
compliance
انطباق
-
obedience
اطاعت
-
accordance
مطابقت
-
مشاهده
-
توافق
-
submission
ارسال
-
assent
موافقت
-
deference
احترام
-
submissiveness
تسلیم بودن
-
توجه