word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
به کسی بگوید که کار اشتباهی انجام داده است.
-
نصیحت کردن کسی برای انجام کاری
-
هشدار دادن به کسی که کاری انجام ندهد معمولا به روشی مهربانانه یا اینکه به کسی بگویم کاری انجام دهد.
example - مثال
-
مادرش او را به خاطر تند خوردن توصیه کرد.
-
معلمش به او توصیه کرد که برای امتحاناتش بیشتر تلاش کند.
-
مادرش او را به خاطر تند خوردن توصیه کرد.
-
وقتی رفتم، نصیحت شوهرم را شنیدم: دیر نکن.
synonyms - مترادف
-
reprimand
توبیخ
-
chide
سرزنش کردن
-
rebuke
rebuke
-
censure
انتقاد
-
reprove
سرزنش کردن
-
berate
سرزنش کردن
-
scold
سرزنش کردن
-
upbraid
سرزنش کردن
-
reproach
سرزنش
-
castigate
محکوم کردن
-
chastise
تنبیه کردن
-
lambaste
لمبست
-
carpet
فرش
-
criticiseUK
انتقاد از انگلستان
-
criticizeUS
انتقاد از ایالات متحده