word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
زن و شوهر با محبت به یکدیگر خیره شدند.
-
من دختر بابام از پدرش می گوید عاشقانه
-
او هنگام سخنرانی در کنار همسرش می ایستد. لبخند محبت آمیز
synonyms - مترادف
-
lovingly
عاشقانه
-
affectionately
با محبت
-
fondly
با محبت
-
warmly
به گرمی
-
devotedly
فداکارانه
-
ardently
مشتاقانه
-
dotingly
با دلسوزی
-
earnestly
با جدیت
-
passionately
پرشور
-
reverently
با احترام
-
appreciatively
با قدردانی
-
admiringly
با تحسین
-
respectfully
با احترام
-
endearingly
دوست داشتنی
-
loyally
وفادارانه
antonyms - متضاد
-
disdainfully
با تحقیر
-
derisively
به تمسخر
-
disapprovingly
با مخالفت
-
disrespectfully
بی احترامی
-
condescendingly
با اغماض
-
contemptuously
تحقیرآمیز
-
scornfully
با تمسخر
-
unfavorablyUS
به طور نامطلوب ایالات متحده
-
unfavourablyUK
به طور نامطلوب انگلستان
-
unkindly
نامهربانانه
-
unsympathetically
غیر دلسوزانه
-
harshly
به شدت
-
mockingly
با تمسخر
-
unpleasantly
ناخوشایند
-
disagreeably
به طور ناسازگاری