word - لغت
advertiser
||
تبلیغ کننده
part of speech - بخش گفتار
noun
||
اسم
spell - تلفظ
ˈæd.və.taɪ.zər
UK :
ˈæd.vɚ.taɪ.zɚ
US :
family - خانواده
[['advertisement' 'advertising' 'advertise'] ['تبلیغات' 'تبلیغات' 'تبلیغات']]
google image
description - توضیح
example - مثال
-
رتبه بندی ها تعیین می کند که تبلیغ کنندگان چقدر برای تبلیغات بازرگانی پرداخت می کنند.
-
تبلیغکنندگان آنلاین اطلاعاتی در مورد کاربران میفروشند تا مشتریان خود را قادر به هدفیابی تبلیغات کنند.
-
این قالب به تبلیغکنندگان اجازه میدهد تا کمپینها را برای مناطق مختلف تنظیم کنند.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
adversary
حریف
-
antagonist
آنتاگونیست
-
حریف