word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
برای حمایت عمومی یا پیشنهاد یک ایده، توسعه یا روشی برای انجام کاری
-
صحبت کردن، حمایت کردن، یا نمایندگی از یک فرد یا گروهی از افرادی که ممکن است نیاز به کمک یا حمایت بیشتری داشته باشند
-
صحبت کردن یا دفاع از کسی در دادگاه قانونی
-
وکیلی که به جای کسی در دادگاه صحبت می کند یا از او دفاع می کند
-
someone who speaks for supports, or represents a person or group of people who may need extra help or protection
کسی که به جای شخص یا گروهی از افرادی که ممکن است به کمک یا محافظت بیشتری نیاز داشته باشند صحبت می کند، حمایت می کند یا نماینده آن است
-
کسی که علناً از یک ایده، یک سیاست و غیره حمایت یا توصیه می کند.
-
برای حمایت از یک ایده یا مسیر عمل صحبت کنید
-
برای حمایت عمومی یا پیشنهاد ایده، طرح یا روشی برای انجام کاری
-
کسی که علناً از چیزی که به آن اعتقاد دارد حمایت می کند
-
وکیلی که از کسی در دادگاه دفاع می کند
example - مثال
-
او از دیدگاه بلندمدتتر حمایت میکند.
-
او از بازگشت مجازات اعدام حمایت می کند.
-
ما به حمایت از رویکرد منطقه ای و مشارکتی در پروژه ساخت و ساز ادامه خواهیم داد.
-
A lot of people living in desperate poverty are taken advantage of and need someone to advocate for them.
بسیاری از افرادی که در فقر ناامیدانه زندگی می کنند مورد سوء استفاده قرار می گیرند و به کسی نیاز دارند که از آنها دفاع کند.
-
تراست آموزش به نمایندگی از دانش آموزان محروم و اقلیت حمایت می کند.
-
حداقل در دادگاه یک متهم وکیلی دارد که از او دفاع کند.
-
او وکیل شاکیان در بسیاری از پرونده های موفق افترا بوده است.
-
متقاضیان این پست باید حداقل 5 سال سابقه کار به عنوان وکیل یا وکیل داشته باشند.
-
مدافعان و رهبران جامعه می گویند که خدمات حمایتی برای کودکان بی سرپرست ناکافی است.
-
ما به عنوان حامی بیماران برای افرادی که در مراکز بهداشت روان زندگی می کنند کار می کنیم.
-
او مدافع قوی مالکیت دولتی راه آهن است.
-
او به عنوان مدافع کاهش مالیات شناخته می شود.
-
من طرفدار نوشیدن آب زیاد هستم.
-
برخی از افراد از آموزش آزمایشی حمایت می کنند.
-
The organization advocates for human rights.
این سازمان مدافع حقوق بشر است.
-
These groups have been increasing their education advocacy.
این گروه ها حمایت آموزشی خود را افزایش داده اند.
-
او مدافع قوی حقوق زنان است.
-
آژانس استانداردهای غذایی از ممنوعیت تبلیغ غذاهای ناسالم برای کودکان حمایت کرد.
-
ما از فروش آن سهام در سطوح فعلی حمایت می کنیم.
-
او مدافع مشاغل کوچک در اطراف نیوآرک بود.
-
او طرفدار پرشور لباس های «ارگانیک» است.
-
غالباً از وکلای مدافع در مورد نکات پیچیده حقوقی نظرشان خواسته می شود.
synonyms - مترادف
-
friends
دوستان
-
patrons
مشتریان
-
backers
پشتیبانان
-
supporters
حامیان
-
benefactors
خیرین
-
adherents
طرفداران
-
benefactresses
زنان نیکوکار
-
partisans
پارتیزان ها
-
advocators
مدافعان
-
apostles
رسولان
-
boosters
تقویت کننده ها
-
espousers
شارحان
-
exponents
تبیین کنندگان
-
expounders
انجیل کنندگان
-
gospelers
انجیل ها
-
gospellers
منادی
-
heralds
هیرووفانت ها
-
hierophants
کاهنان اعظم
-
high priests
پالادین ها
-
paladins
مروج
-
promoters
قهرمانان
-
proponents
حامیان مالی
-
protagonists
مومنان واقعی
-
sponsors
شوالیه های سفید
-
true believers
خیرخواهان
-
white knights
فرشتگان
-
well-wishers
همکاران
-
defenders
-
champions
-
angels
-
collaborators
antonyms - متضاد
-
oppositions
مخالفت ها
-
competitors
رقبا
-
rivals
چالش کنندگان
-
challengers
شورشیان
-
rebels
تحقیر کنندگان
-
belittlers
منتقدان
-
critics
عیب یاب ها
-
faultfinders
آنتاگونیست ها
-
antagonists
نجارها
-
carpers
تحقیر کننده ها
-
deprecators
کوبنده ها
-
knockers
کاویلرها
-
cavillers
مهاجمان
-
assailants
سانسور کننده
-
censors
دشمنان
-
disparagers
معترضان
-
adversaries
مخالفان
-
protestors
محکوم کننده ها
-
opponents
فرا منتقدان
-
castigators
کاویل ها
-
hypercritics
بدخواهان
-
enemies
قاتل ها
-
cavilers
سانسور کنندگان
-
detractors
مداحان
-
muckrakers
-
disapprovers
-
censurers
-
opposers
-
criticizers
-
decriers