word - لغت

affords || استطاعت می کند

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

əˈfɔːd

UK :

əˈfɔːrd

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [affords] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • I don't know how he can afford a new car on his salary.


    نمی دانم چطور می تواند با حقوقش ماشین نو بخرد.

  • The hut afforded little protection from the elements.


    کلبه محافظت کمی در برابر عوامل ایجاد می کرد.

  • Her seat afforded her an uninterrupted view of the stage.


    صندلی او به او دید بی وقفه ای از صحنه را می داد.

  • I don’t know how he can afford a new car.


    نمی دانم چطور می تواند ماشین جدید بخرد.


  • آیا می توانید هر زمان از کار خود را مرخصی بگیرید؟

  • He is over 60 and can't afford his pension contributions.


    او بیش از 60 سال دارد و توانایی پرداخت حق بازنشستگی خود را ندارد.


  • اگر مصرف کننده توانایی بازپرداخت آن را داشته باشد، الزاماً بدهی چیز بدی نیست.

  • We can afford to wait.


    ما می توانیم صبر کنیم.

  • I can't afford to pay attention to any controversy.


    من نمی توانم به هیچ جنجالی توجه کنم.

synonyms - مترادف

  • provides


    فراهم می کند

  • furnishes


    تجهیز می کند

  • prepares


    آماده می کند

  • equips


    اجرا می کند

  • implements


    در دسترس قرار می دهد

  • makes available


    برنامه ها

  • plans


    جای می دهد

  • accommodates


    ترتیب می دهد

  • arranges for


    تهیه می کند

  • procures


    می افزاید

  • readies


    پیشرفت ها

  • adds


    اختصاص می دهد

  • advances


    قبل از

  • allocates


    را به وجود می آورد

  • allots


    می آید تا با

  • antes up


    توزیع می کند

  • assigns


    اهدا می کند

  • brings forth


    گسترش می یابد

  • comes up with


    مناسب است

  • distributes


    متناسب است

  • donates


    چنگال ها خارج می شوند

  • extends


    مسائل

  • fits


    می گذارد

  • fits out


    وام می دهد

  • forks out


    خطوط

  • issues


    قطعات با

  • lays out


    پونی ها بالا

  • lends


  • lines


  • parts with


  • ponies up


antonyms - متضاد

  • refuses


    امتناع می کند

  • rejects


    رد می کند

  • takes away


    می برد