word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
کشف کنید که چگونه خوردن غذای خام به تعادل بدن شما کمک می کند و به هضم کمک می کند.
-
کمک مالی شما به سیل زدگان کمک خواهد کرد.
-
پزشکان امیدوار بودند که انتقال به آب و هوای گرمتر به بهبودی او کمک کند.
-
پلیس تعدادی از افراد مظنون به کمک به تروریست ها را دستگیر کرد.
-
میوه ها و سبزیجات حاوی اسیدهایی هستند که به جذب کلسیم در بدن کمک می کنند.
synonyms - مترادف
-
supported
پشتیبانی
-
assisted
کمک کرد
-
abetted
تشویق شده است
-
helped
کمک کرد
-
sponsored
حمایت شده است
-
favoredUS
مورد علاقه ایالات متحده
-
endorsed
تایید شده است
-
approved
تایید شده
-
favouredUK
مورد علاقه انگلستان
-
bankrolled
سرمایه گذاری شده است
-
underwritten
پذیرفته شده است
-
bolstered
تقویت شده است
-
furthered
بیشتر شد
-
promoted
ارتقاء یافت
-
fostered
پرورش داده شد
antonyms - متضاد
-
unassisted
بدون کمک
-
lone
تنها
-
solo
انفرادی
-
unaided
بدون کمک
-
disapproved
مورد تایید قرار نگرفت
-
discouraged
دلسرد
-
opposed
مخالف
-
drained
تخلیه شده
-
discouraged
دلسرد
-
disheartened
مایوس شده
-
dispirited
ناامید
-
harmed
آسیب دیده است
-
impeded
مانع شد
-
barred
مسدود
-
blocked
مسدود