word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
اگر توضیح دهید که چقدر پول صرفه جویی می کند، ممکن است او بیشتر با این ایده سازگار باشد.
-
آیا فکر میکنید مدیر جدید نسبت به پیشنهادات ما سازگارتر خواهد بود؟
-
او متمایل به پیشنهاد بود. و واقعا سخت کار کرد تا خودش را بهبود بخشد.
synonyms - مترادف
-
compliant
سازگار
-
biddable
قابل مناقصه
-
acquiescent
رضایت بخش
-
obedient
مطیع
-
responsive
پاسخگو
-
accommodating
انطباق دادن
-
agreeable
قابل قبول
-
complaisant
شاکی
-
conformable
سازگار
-
law-abiding
قانونمند
-
receptive
پذیرا
-
cooperative
تعاونی
-
forthcoming
آینده
-
obliging
الزام آور
-
tractable
قابل تحمل
antonyms - متضاد
-
intractable
رام نشدنی
-
recalcitrant
سرکش
-
balky
بی رنگ
-
contrary
مخالف
-
contumacious
ترسناک
-
defiant
متعصب
-
disobedient
نافرمان
-
froward
بداخلاق
-
incompliant
ناسازگار
-
insubordinate
نافرجام
-
noncompliant
ناسازگار
-
obstreperous
مزاحم
-
rebel
شورشی
-
rebellious
سرکش
-
refractory
نسوز