word - لغت

amenities || امکانات رفاهی

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

əˈmiː.nə.ti

UK :

əˈmen.ə.t̬i

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [amenities] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • The council has some spare cash which it proposes to spend on public amenities.


    شورا مقداری نقدینگی اضافی دارد که پیشنهاد می کند آن را صرف امکانات عمومی کند.

  • The 200-year-old jail is overcrowded, understaffed, and lacking in basic amenities.


    این زندان 200 ساله پر از جمعیت، کم پرسنل و فاقد امکانات اولیه است.

  • Straus established employee amenities such as restrooms, medical care and a lunchroom.


    استراوس امکاناتی مانند سرویس بهداشتی، مراقبت های پزشکی و یک اتاق ناهار را برای کارمندان ایجاد کرد.

  • public amenities.


    امکانات عمومی

  • In some countries most people earn less than a dollar a day and lack basic amenities such as clean water.


    در برخی کشورها اکثر مردم کمتر از یک دلار در روز درآمد دارند و فاقد امکانات اولیه مانند آب تمیز هستند.

  • The hotel's rooms are functional, incorporating all the basic amenities but no more.


    اتاق های هتل کاربردی هستند و تمام امکانات اولیه را در خود جای داده اند اما نه بیشتر.

synonyms - مترادف

  • comforts


    راحتی

  • conveniences


    امکانات

  • facilities


    خدمات

  • services


    مزایای

  • advantages


    اضافی

  • extras


    زواید

  • frills


    زیاده خواهی ها

  • indulgences


    اقامتگاه ها

  • superfluities


    ایدز

  • accommodations


    لوازم خانگی

  • aids


    فواید

  • appliances


    تجملات

  • benefits


    زیبایی ها

  • luxuries


    منابع

  • niceties


    خدمات رفاهی

  • resources


    مفاد

  • utilities


    بهبودها

  • provisions


    راحتی موجودات

  • betterments


    شایستگی ها

  • creature comforts


    خواص

  • extravagances


    معایب مود

  • features


    لوکس

  • merits


    زیاده خواهی

  • virtues


    محل اقامت

  • mod cons


    اسراف


  • luxury


  • convenience


  • indulgence


  • accommodation


  • extravagance


antonyms - متضاد

  • basics


    اصول اولیه

  • essentials


    ملزومات

  • fundamentals


    مبانی

  • musts


    باید

  • necessity


    ضرورت

  • requirements


    الزامات

  • burdens


    بارها

  • millstones


    سنگ آسیاب


  • وزن

  • abominations


    زشتی ها

  • axioms


    بدیهیات

  • bases


    پایه ها

  • components


    اجزاء

  • constituents


    اجزای تشکیل دهنده

  • cornerstones


    سنگ بنا

  • disadvantages


    معایب

  • discomfort


    درد و ناراحتی

  • disruption


    قطع

  • elements


    عناصر

  • factors


    عوامل

  • foundations


    صدمه می زند

  • hurts


    ناراحتی

  • inconvenience


    جراحت


  • رفتار نادرست ایالات متحده

  • misbehaviorUS


    رفتار نادرست انگلستان

  • misbehaviourUK


    ضروری است

  • necessaries


    ریزدانه

  • nitty-gritty


    اصول

  • principles


    مقدمات

  • rudiments


    قوانین

  • rules