word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
example - مثال
-
او همیشه به طرز سرگرم کننده ای عجیب و غریب است اما گاهی اوقات کمی آزار دهنده است.
-
با وجود جدی بودن موضوع. مقاله به طرز جالبی نوشته شده بود و خواندن آن آسان بود.
-
او یک دختر کوچک بسیار مراقب و سرگرم کننده است.
synonyms - مترادف
-
humorously
با طنز
-
jokingly
به شوخی
-
absurdly
غیر منطقی
-
facetiously
به صورت ظاهری
-
ironically
از قضا
-
jocosely
با شوخی
-
jocularly
به شوخی
-
jovially
با شادی
-
laughingly
با خنده
-
ludicrously
به طرز مسخره ای
-
merrily
با خوشحالی
-
mirthfully
با خوشحالی
-
playfully
بازیگوشانه
-
ridiculously
به طرز مسخره ای
-
satirically
به طنز
antonyms - متضاد
-
به طور جدی
-
straight-lacedly
به صورت مستقیم
-
boringly
خسته کننده
-
deadly
مرگبار
-
wearisomely
خسته کننده
-
monotonously
یکنواخت
-
uninterestingly
غیر جالب
-
flatly
صاف
-
tiresomely
خسته کننده
-
humdrumly
با هیاهو
-
tediously
خسته کننده
-
tiringly
خسته کننده
-
ponderously
به شدت
-
stalely
بیات
-
pedestrianly
پیاده