word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
نئاندرتال ها از جهاتی از نظر تشریحی با انسان های امروزی متفاوت بودند.
-
میتوانید دوچرخهای تهیه کنید که از نظر آناتومیکی متناسب با قد و سبک سواری شما باشد.
-
من قصد دارم در پرواز طولانی بعدی خود یکی از آن بالش های گردن با طراحی آناتومیک را بیاورم.
-
He creates bronze models of animals he finds anatomically exciting. like eagles. fruit bats. and frogs.
او مدلهای برنزی از حیوانات را میسازد که از نظر آناتومی هیجانانگیز هستند. مثل عقاب ها خفاش میوه و قورباغه ها
-
Tigers. lions. and other big cats are similar to the domestic cat. just anatomically bigger in size.
ببرها شیرها و سایر گربه های بزرگ شبیه گربه های خانگی هستند. فقط از نظر آناتومیک اندازه بزرگتر است.
synonyms - مترادف
-
functionally
عملا
-
materially
از نظر مادی
-
structurally
از نظر ساختاری
-
constructionally
از نظر ساخت و ساز
-
constitutionally
طبق قانون اساسی
-
organizationallyUS
سازمانی ایالات متحده
-
tectonically
از نظر تکتونیکی
-
configurationally
به صورت پیکربندی
-
systemically
به صورت سیستمی
-
formalistically
به صورت رسمی
-
importantly
مهم است
-
underlyingly
به طور اساسی
-
formatively
به صورت تکوینی
-
organically
به صورت ارگانیک
-
fundamentally
اساسا