word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
A game fish may be defined as one that will make a good fight for its life and that is caught by scientific methods of angling.
ماهی بازی را می توان به عنوان ماهی تعریف کرد که برای زندگی خود مبارزه خوبی می کند و با روش های علمی ماهیگیری صید می شود.
-
He was coming down the mill-stream meadow toward the wooden bridge. carrying a fishing rod. but clearly not intent on angling.
داشت از چمنزار نهر آسیاب به سمت پل چوبی پایین می آمد. حمل چوب ماهیگیری اما واضح است که قصد ماهیگیری ندارد.
-
It is a sufficient defense of fishing with a worm to pronounce the truism that no man is a complete angler until he has mastered all the modes of angling.
این دفاع کافی از ماهیگیری با کرم است تا این حقیقت را بیان کنیم که هیچ انسانی تا زمانی که بر تمام حالت های ماهیگیری تسلط نداشته باشد، یک ماهیگیر کامل نیست.
-
Its fine streams afforded means of enjoyment for those who devote their pastime in angling and other such health-giving recreation.
جویبارهای خوب آن برای کسانی که سرگرمی خود را به ماهیگیری و دیگر تفریحات سلامتبخش اختصاص میدهند، لذت میبرد.
-
از ورزش های خارج از منزل، او بیشتر در مورد ماهیگیری می دانست. زیرا پدرش یک مگس پرنده سرسخت بود.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
anti-fishing
ضد ماهیگیری
-
fish conservation
حفاظت از ماهی
-
حفاظت از ماهی
-
marine conservation
حفاظت از دریا
-
levelingUS
تسطیح ایالات متحده
-
levellingUK
سطح بندی انگلستان