word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
اسم مفعول. گذشته ساده ازدرخواست
-
برای ارائه یک درخواست جدی یا رسمی به ویژه برای عموم برای پول. اطلاعات یا کمک کنید
-
to request a higher court of law to consider again a decision made by a lower court. especially in order to reduce or prevent a punishment.
درخواست از دادگاه بالاتر برای رسیدگی مجدد به تصمیم دادگاه پایین تر. به ویژه برای کاهش یا جلوگیری از مجازات.
-
به طور رسمی درخواست تغییر یک تصمیم قانونی یا رسمی را داشته باشد.
-
علاقه مند کردن یا جذب کسی
example - مثال
-
پلیس از شاهدان حادثه تقاضای حضور در محل را دارد.
-
بعد از یک شب خشونت پلیس خواستار آرامش است
-
والدین دختر ناپدید شده در تلویزیون ظاهر شدند و از شاهدان خواستند.
-
کارکنان خیریه برای کمک به آسیب دیدگان این فاجعه درخواست کمک نقدی دارند.
-
هر دو گروه از والدین از آدم ربایان درخواست کردند تا پسر و دخترشان را آزاد کنند.
-
برای پیروزی در انتخابات، او باید به یک مرد معمولی در خیابان متوسل شود.
-
حزب آرمان های سوسیالیستی خود را کمرنگ کرده است تا بتواند به میدان مرکزی متوسل شود.
-
آخرین کتاب او باید برای مخاطبان زیادی جذاب باشد.
-
این یکی از اولین آثار آوانگارد بود که مخاطبان زیادی را جذب کرد.
-
این سیاست ممکن است برای طرفداران وفادار جذاب باشد. اما آیا حمایت رای دهندگان غیرمتعهد را به دست خواهد آورد؟
synonyms - مترادف
-
asked
پرسید
-
requested
درخواست کرد
-
demanded
مطالبه کرد
-
required
ضروری
-
bade
بدید
-
bid
پیشنهاد
-
implored
التماس کرد
-
ordered
سفارش داده شده
-
petitioned
دادخواست داد
-
پیشنهاد شده
-
urged
اصرار کرد
-
begged
التماس
-
pleaded
التماس کرد
-
pled
متعهد شد
-
requisitioned
مورد نیاز