word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
رنگ های پر جنب و جوش مانند آبی چشم های قهوه ای را درخشان می کند.
-
گوشواره ها مشکی هستند. رنگ صورتی. آبی یا سفید
-
سینی سرو فلزی (13) در قناری. آلو. نخل. نارنجی. ارکیده. فوشیا یا آبی
-
یک کشتی آبی کوچک در بالای امواج آبی ظاهر می شود.
-
آنها لباسهایی را با پیراهن آبی روان طراحی کردند.
-
پسری با کت و شلوار آبی آبی
-
جعبه ها بنفش هستند. آبی و صورتی
synonyms - مترادف
-
aquamarine
آکوامارین
-
turquoise
فیروزه
-
blue-green
سبز آبی
-
greenish-blue
آبی مایل به سبز
-
aquamarine
آکوامارین
-
greenish
مایل به سبز
-
turquoise
فیروزه
-
greenish-blue
آبی مایل به سبز
-
blue-green
سبز آبی
-
emerald green
سبز زمردی
-
viridescent
دخترک
-
glaucous
گلوکوز
-
virescent
ناخوشایند
-
vert
vert
-
bice
دوچرخه