word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
این نمایش از نظر هنری یک موفقیت ترکیبی در نظر گرفته شد.
-
استعداد هنری. او در کالج هنر و طراحی مینیاپولیس ثبت نام کرد.
-
این هتل به شکل هنرمندانه ای با اتاق های دو نفره طراحی شده است.
synonyms - مترادف
-
gracefully
با ظرافت
-
adroitly
ماهرانه
-
elegantly
به زیبایی
-
nimbly
زیرک
-
agilely
چابک
-
handsomely
خوش تیپ
-
beautifully
به زیبایی
-
delicately
با ظرافت
-
به آسانی
-
graciously
با مهربانی
-
neatly
منظمی
-
skillfully
به طرز ماهرانه ای
-
smoothly
به نرمی
-
charmingly
جذاب
-
delightfully
لذت بخش
antonyms - متضاد
-
unimaginatively
بدون تخیل
-
untalentedly
بی استعداد
-
unoriginally
غیر اصلی
-
routinely
به طور معمول
-
uninspiredly
بدون الهام
-
ordinarily
به طور معمول
-
pedestrianly
پیاده
-
prosaically
به صورت عروضی
-
matter-of-factly
امری واقعی
-
commonplacely
به طور معمول
-
معمولا
-
uncreatively
غیر خلاقانه
-
banally
به طور پیش پا افتاده
-
derivatively
به صورت مشتق
-
mundanely
دنیوی