word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
someone who kills a famous or important person. usually for political reasons or in exchange for money.
کسی که یک فرد مشهور یا مهم را می کشد. معمولاً به دلایل سیاسی یا در ازای پول.
-
a person who murders a famous or important person. esp. for political reasons or in exchange for money
شخصی که یک فرد مشهور یا مهم را به قتل می رساند. مخصوصا به دلایل سیاسی یا در ازای پول
example - مثال
-
The assassination could do serious damage to the fragile peace agreement that was signed last month.
این ترور می تواند به توافق شکننده صلح که ماه گذشته امضا شد، آسیب جدی وارد کند.
-
ترور آرشیدوک فردیناند جنگ جهانی اول را آغاز کرد.
-
President Kennedy`s assassination had far-reaching repercussions.
ترور پرزیدنت کندی پیامدهای گسترده ای داشت.
-
این ترور در تمام روزنامه ها منتشر شد.
-
این کتاب قطار حوادثی را که منجر به ترور شد، توصیف می کند.
synonyms - مترادف
-
قاتل
-
murderer
قاتل
-
hitman
آدمکش
-
slayer
قاتل
-
executioner
جلاد
-
gunman
مرد مسلح
-
homicide
قتل
-
manslayer
قاتل
-
butcher
قصاب
-
cutthroat
بریده بریده
-
eliminator
حذف کننده
-
exterminator
نابودگر
-
liquidator
مدیر تصفیه
-
slaughterer
سلاخ کننده
-
terminator
نابود کننده