word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
a group of people especially one that meets regularly for a particular purpose such as government or more generally the process of coming together or the state of being together
گروهی از مردم، به ویژه افرادی که به طور منظم برای هدفی خاص، مانند دولت، یا به طور کلی، روند گرد هم آمدن، یا وضعیت با هم بودن ملاقات می کنند.
-
یکی از دو بخشی از دولت که در بسیاری از ایالات ایالات متحده قوانین وضع می کند
-
a meeting in a school of several classes usually at the beginning of the school day to give information or to say prayers together
جلسه ای در مدرسه ای متشکل از چند کلاس، معمولاً در ابتدای روز مدرسه، برای اطلاع رسانی یا خواندن نماز با هم
-
فرآیند کنار هم قرار دادن قطعات یک ماشین یا سازه
-
ساختار تولید شده توسط این فرآیند
-
گروهی از مردم، به ویژه یکی به طور منظم برای یک هدف خاص دور هم جمع می شد
-
در ایالات متحده، مجلس یکی از دو بخش دولت در بسیاری از ایالت ها است که قوانین را وضع می کند
-
An assembly in a school is a gathering of several classes for a group activity that is usually educational.
مجمع در مدرسه، گردهمایی چند کلاس برای یک فعالیت گروهی است که معمولاً آموزشی است.
-
the process of putting together the parts of a machine or structure or the thing produced by this process
فرآیند کنار هم قرار دادن قطعات یک ماشین یا سازه یا چیزی که توسط این فرآیند تولید می شود
-
گروهی از مردم که برای هدفی خاص، به ویژه برای حکومت، وضع قوانین، یا بحث در مورد مسائل سیاسی گرد هم می آیند
-
a group of people that meets for a particular purpose especially to govern make laws or discuss political questions
یکی از دو بخشی از دولت که در بسیاری از ایالت های ایالات متحده قوانین وضع می کند
-
Warning: Undefined array key 11 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 406
example - مثال
-
مجمع عمومی سازمان ملل
-
او به عنوان یکی از اعضای آینده مجلس ولز معرفی شده است.
-
مجمع نیویورک
-
سنا و مجلس برای تصویب بسته کمکی اختلافات سیاسی را کنار گذاشتند.
-
انتظار می رود همه دانش آموزان در مجمع مدرسه شرکت کنند.
-
هر روز صبح یک مجلس مذهبی وجود دارد.
-
قاب باید به اندازه کافی قوی باشد تا از مجموعه موتور پشتیبانی کند.
-
مجلس ایالتی هفته آینده درباره لایحه مجازات اعدام رای خواهد داد.
-
دستورالعمل های مونتاژ کامل با این واحدهای رومیزی آسان برای ساخت ارائه شده است.
-
car assembly
مونتاژ ماشین
-
مونتاژ بردهای مدار در چین انجام می شود.
-
اختیارات شهردار عمداً به گونه ای طراحی شده است که از اختیارات مجمع لندن بیشتر باشد.
-
مجمع عمومی سازمان ملل اواخر این هفته تشکیل جلسه می دهد.
-
اقدام موجود قبل از تبدیل شدن به قانون نیاز به تصویب مجلس دارد.
synonyms - مترادف
-
constructions
ساخت و سازها
-
fabrications
ساختگی ها
-
buildings
ساختمان ها
-
manufactures
تولید می کند
-
erections
نعوظ
-
manufacturings
تولیدات
-
mouldingsUK
قالب گیری انگلستان
-
moldingsUS
قالب گیری ایالات متحده
-
shapings
شکل دهی ها
-
productions
تشکیلات
-
formations
خلقت ها
-
creations
ساخت
-
makings
ترکیبات
-
compositions
تحولات
-
developments
شکل دهی
-
formings
مد
-
fashionings
آهنگری
-
forgings
بالا بردن
-
raisings
موسسات
-
establishments
فرمولاسیون
-
formulations
سازه های
-
structures
اختراعات
-
inventions
ساختگی
-
contrivings
سرچشمه ها
-
originations
ارتفاعات
-
elevations
آماده سازی
-
preparations
ترتیبات
-
arrangements
آماده می کند
-
preparings
مونتاژها
-
assemblings
مدل سازی ها
-
modellings
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
dismantlings
برچیدن ها
-
destructions
تخریب ها