word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
Someone who is assertive behaves confidently and is not frightened to say what they want or believe.
فردی که قاطعانه رفتار می کند با اعتماد به نفس رفتار می کند و از گفتن آنچه می خواهد یا اعتقاد دارد نمی ترسد.
-
با اعتماد به نفس رفتار کنید و قادر به بیان مستقیم آنچه می خواهید یا اعتقاد دارید.
-
با اعتماد به نفس رفتار کنید و از گفتن آنچه می خواهید یا اعتقاد دارید نترسید.
example - مثال
-
من باید خودم را طوری آموزش میدادم که در کار قاطعتر باشم.
-
به او اجازه ندهید که شما را اینطور مدیریت کند - سعی کنید کمی قاطعانه تر باشید!
-
In difficult situations like that. it`s important to be assertive without getting angry or aggressive.
در چنین شرایط سختی. مهم است که بدون عصبانیت یا پرخاشگری قاطع باشید.
-
من با بزرگتر شدن خیلی قاطع تر شدم. و دیگر خدمات بد را تحمل نخواهد کرد.
-
او به فرزندانش آموخت که قاطعیت داشته باشند و در مقابل قلدرها بایستند.
synonyms - مترادف
-
forceful
نیرومند
-
vigorous
قوی
-
dynamic
پویا
-
energetic
پر انرژی
-
خشونت آمیز
-
strenuous
سخت
-
emphatic
تاکیدی
-
vehement
شدید
-
muscular
عضلانی
-
resounding
طنین انداز
-
خشن
-
determined
مشخص
-
domineering
سلطه گر
-
authoritative
معتبر
-
commanding
فرمان دادن
antonyms - متضاد
-
nonassertive
بی ادعا
-
nonemphatic
غیر تاکیدی
-
unemphatic
بی تاکید
-
unambitious
بی جاه طلب
-
unassertive
بی ادعا
-
unenterprising
غیر سازمانی
-
apathetic
بی تفاوت
-
ambitionless
بی جاه طلبی
-
feeble
ضعیف
-
unaggressive
غیر تهاجمی
-
ضعیف
-
lazy
تنبل
-
unenthusiastic
غیر مشتاق
-
passive
منفعل
-
laid-back
آرام