word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
برای کمک به
-
If someone is assisting the police with their inquiries, it usually means they have been taken to the police station to be asked questions about a crime
اگر کسی در تحقیقات خود به پلیس کمک می کند، معمولاً به این معنی است که او را به ایستگاه پلیس برده اند تا درباره یک جرم از آنها سؤال شود.
-
in ball sports, an occasion when a player touches the ball and this leads to another player on the same team scoring a goal or point
در ورزش های توپی، موقعیتی که بازیکنی توپ را لمس می کند و باعث می شود بازیکن دیگری در همان تیم یک گل یا امتیاز به ثمر برساند.
-
اقدام برای کمک به کسی یا حمایت از چیزی
-
کمک کردن به کسی یا کمک به چیزی
-
کمک به پیشرفت یا اتفاق افتادن چیزی با ارائه پول، حمایت و غیره.
-
an expression that is used to refer to the fact that someone has been taken to a police station to be asked questions about a crime but that they have not yet been accused of the crime
تعبیری که برای اشاره به این واقعیت به کار می رود که شخصی را به پاسگاه پلیس برده اند تا درباره جرمی از او سؤال کنند، اما هنوز متهم به جرم نشده اند.
example - مثال
-
از شما انتظار می رود در انتخاب تصاویر کتاب به ویراستار کمک کنید.
-
ارتش برای کمک به جستجو وارد شد.
-
آنها به دنبال داوطلبانی برای کمک به توزیع وعده های غذایی هستند.
-
من به طور کامل با پلیس همکاری کرده ام و به سادگی به آنها در پرس و جوهایشان کمک می کنم.
-
او در این فصل بیشترین پاس گل را در لیگ برتر دارد.
-
او رکورد NBA را برای بیشترین پاس گل توسط یک بازیکن تازه کار ثبت کرد.
-
این شرکت گفت که به کارگران در یافتن مشاغل جدید کمک خواهد کرد.
-
هیچ کس نمی دانست پدربزرگ من کجاست و بسیاری برای کمک به جستجو آمدند.
-
با کمک مالی، می توانیم کسب و کار خود را راه اندازی کنیم.
-
هماهنگ کننده در تمام جنبه های برنامه ریزی رویداد به مدیر کمک خواهد کرد.
-
The prospectus provides detailed information that will assist investors in making informed decisions.
دفترچه اطلاعات دقیقی را ارائه می دهد که به سرمایه گذاران در تصمیم گیری آگاهانه کمک می کند.
-
متهم اتهام کمک به مجرم را رد می کند.
-
سرمایه گذاری در حمل و نقل به رشد اقتصاد کمک می کند.
-
این هزینه ها به پرداخت بدهی 260 میلیون پوندی کمک می کند.
-
توسعه مجدد تسهیلات جدید با کمک 2.5 میلیون دلار بودجه عمومی انجام شده است.
-
Two men have been detained in connection with the suspected fraud and are at present assisting police with their inquiries.
دو مرد در ارتباط با این کلاهبرداری مشکوک بازداشت شده اند و در حال حاضر در تحقیقات خود به پلیس کمک می کنند.
synonyms - مترادف
-
کمک
-
معاونت
-
مشارکت ها
-
contributions
دست ها
-
hands
حمایت کردن
-
حمایت
-
abetment
بلند کردن
-
پشتوانه ها
-
backings
فواید
-
benefits
را افزایش می دهد
-
boosts
تقویت
-
reinforcement
همکاری
-
collaboration
خدمات
-
services
پشتیبان گیری
-
backups
جبران خسارت
-
compensation
مشارکت
-
تسهیل
-
facilitation
پیشبرد
-
furtherance
راهنماها
-
guides
دست های کمک کننده
-
helping hands
نفوذ
-
ترویج
-
promotion
کمک ایالات متحده
-
succorUS
succourUK
-
succourUK
antonyms - متضاد
-
hurts
صدمه می زند
-
damages
خسارت
-
harms
آسیب می رساند
-
stops
متوقف می شود
-
thwarts
خنثی می کند
-
worsens
بدتر می شود
-
debilitates
ناتوان می کند
-
impedes
مانع می شود
-
degrades
تنزل می دهد
-
handicaps
معلولیت ها
-
hinders
ویرانه
-
impairs
تضعیف می کند
-
incapacitates
ناراحتی ها
-
injures
ضعیف می کند
-
ruins
مبتلا می شود
-
undermines
تشدید می کند
-
upsets
تحریک می کند
-
weakens
کاهش می دهد
-
afflicts
کاهش می یابد
-
aggravates
مختل می کند
-
agitates
ملتهب می شود
-
decreases
مهار می کند
-
deteriorates
دخالت می کند
-
diminishes
مشکلات
-
disrupts
-
halts
-
hampers
-
inflames
-
inhibits
-
interferes with
-
troubles