word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
برای بررسی رسمی حساب های یک تجارت و تهیه گزارش
-
to go to a class or educational course for pleasure or interest without being tested or receiving a grade at the end
رفتن به کلاس یا دوره آموزشی برای لذت یا علاقه، بدون اینکه در پایان امتحان یا نمره ای دریافت کنید
-
بررسی رسمی حساب های یک کسب و کار
-
an official examination of records
بررسی رسمی سوابق
-
به طور منظم به کلاس بروید بدون اینکه به طور رسمی در آن شرکت داشته باشید
-
بررسی حسابهای یک کسبوکار، معمولاً توسط کارشناسان خارج از کسبوکار
-
بررسی رسمی کیفیت یا وضعیت چیزی
-
-
example - مثال
-
او به عنوان یک شهروند سالمند مجاز به ممیزی کلاس های دانشگاه است.
-
شرکت در پایان هر سال مالی حسابرسی دارد.
-
آژانس تحت ممیزی های مالی منظم قرار دارد.
-
من برخی از سمینارهای او را ممیزی کردم.
-
حسابرسی کامل هر سال توسط حسابرس منطقه انجام می شود.
-
ما حسابرسی از حساب های سال 2009/10 انجام دادیم.
-
شرکت ها باید گزارش حسابرسی قانونی را صادر کنند.
-
اعضای کمیته حسابرسی باید مستقل باشند.
-
ما یک ممیزی سالانه انجام می دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که با استانداردها مطابقت داریم.
-
ادارات باید ممیزی کیفیت داخلی را انجام دهند.
-
مدیران باید حسابرسی عملکرد کارکنان را انجام دهند.
-
an independent audit of needs and facilities
ممیزی مستقل از نیازها و امکانات
-
کل فرآیند منوط به ممیزی و بازرسی است.
-
The accounts are audited annually.
حساب ها سالانه حسابرسی می شوند.
-
آنها کتابها را توسط یک حسابدار واجد شرایط حسابرسی کردند.
-
عملیات ما به طور مرتب ممیزی می شود.
-
سیستم کیفیت ما به طور مستقل توسط یک نهاد گواهی تایید شده ممیزی می شود.
synonyms - مترادف
-
examinations
معاینات
-
inspection
بازرسی
-
reviews
بررسی ها
-
scrutiny
بررسی موشکافانه
-
surveys
نظرسنجی ها
-
checks
چک ها
-
تحلیل و بررسی
-
تحقیق و بررسی
-
مطالعه
-
scans
اسکن می کند
-
checkups
چکاپ ها
-
probes
کاوشگرها
-
assessments
ارزیابی ها
-
views
دیدگاه ها
-
ارزیابی
-
appraisals
جستجوها
-
perusal
تشریح
-
searches
نظارت
-
dissection
سرپرستی
-
vettings
موجودی ها
-
checkings
گزارش ها
-
surveillance
موازنه ها
-
supervision
تایید
-
superintendence
انبارداری
-
inventories
رفتن
-
reports
نگاه می کند - می بیند
-
balancings
-
verification
-
stocktaking
-
going-overs
-
look-sees
antonyms - متضاد
-
ignores
نادیده می گیرد
-
neglects
غفلت می کند