word - لغت

bans || ممنوعیت ها

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

bæn

UK :

bæn

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bans] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • The film was banned (= the government prevented it from being shown) in several countries.


    این فیلم در چند کشور توقیف شد (= دولت از نمایش آن جلوگیری کرد).

  • She was banned from driving for two years.


    او به مدت دو سال از رانندگی محروم شد.

  • There should be a ban on talking loudly in cinemas.


    بلند گفتن در سینما ممنوع شود.

  • The bill would ban drivers from using hand-held phones.


    این لایحه رانندگان را از استفاده از تلفن های دستی منع می کند.

  • The president supported a ban on assault weapons.


    رئیس جمهور از ممنوعیت سلاح های تهاجمی حمایت کرد.

  • The police are enforcing the state's ban on the sale of fireworks.


    پلیس در حال اجرای ممنوعیت ایالتی در مورد فروش وسایل آتش بازی است.

  • They have now lifted the ban on the export of live animals to Europe.


    آنها اکنون ممنوعیت صادرات حیوانات زنده به اروپا را لغو کرده اند.

  • The law bans the import of ivory into the country.


    این قانون واردات عاج به کشور را ممنوع کرده است.

  • A number of airlines were banned from operating to the UK.


    فعالیت تعدادی از خطوط هوایی به بریتانیا ممنوع شد.

synonyms - مترادف

  • prohibition


    ممنوعیت

  • embargoes


    تحریم ها

  • proscription


    وتو می کند

  • vetoes


    منع می کند

  • interdicts


    محدودیت


  • ممنوعیت ها

  • interdictions


    دستورات

  • injunctions


    بار

  • bar


    تحریم می کند

  • boycotts


    مهلت قانونی

  • moratoriums


    تحریم


  • عدم اجازه

  • disallowances


    تابو

  • taboo


    توقف ها

  • stoppages


    نمی کند

  • don'ts


    امتناع

  • refusal


    رد صلاحیت ها

  • disqualifications


    سرکوب

  • suppression


    سانسور

  • censorship


    بلوک ها

  • blocks


    راهویس

  • rahuis


    دستورات بازدارنده


  • نه

  • restraining orders


    دستورات دادگاه

  • no-nos


    خارج از محدوده

  • court orders


    محرومیت

  • out of bounds


    سفارش

  • forbiddances


  • exclusion



  • bannings


antonyms - متضاد

  • provides


    فراهم می کند

  • stipulates


    تصریح می کند

  • specifies


    مشخص می کند

  • demands


    خواسته ها

  • instructs


    دستور می دهد

  • postulates


    فرضیه ها

  • states


    ایالت ها

  • determines


    تعیین می کند

  • imposes


    تحمیل می کند

  • requires


    نیاز دارد

  • agrees


    موافق است

  • arranges


    ترتیب می دهد

  • conditions


    شرایط

  • contracts


    قراردادها

  • designates


    جزئیات

  • details


    تضمین می کند

  • guarantees


    اصرار دارد

  • insists on


    سفارشات

  • insists upon


    تجویز می کند

  • ordains


    وعده می دهد

  • orders


    هجی می کند

  • prescribes


    احکام

  • promises


    دراز می کشد

  • spells out


    ایالات متحده را خاص می کند

  • decrees


    تعهد می کند

  • lays down


    برقرار می کند

  • particularizesUS


  • pledges


  • specificates


  • ensures


  • establishes