word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
پوشش سخت بیرونی درخت
-
با صدای بلند صدای خشنی که سگ و برخی حیوانات دیگر ایجاد می کنند
-
(از سگ) بلند کردن. سر و صدای خشن
-
به زور بر سر کسی فریاد زدن
-
برای بلند کردن صدای کوتاهی که سگ و برخی حیوانات دیگر ایجاد می کنند.
-
انسانی که چیزی را پارس می کند، ناگهان و به شدت فریاد می زند.
-
سخت پوشش بیرونی درخت
-
با صدای بلند صدای کوتاهی که سگ و برخی حیوانات دیگر ایجاد می کنند.
example - مثال
-
سگ من صدای پارس بسیار بلندی دارد.
-
صدایی شبیه پارس سگ بود.
-
من پارس سگ خودم را تشخیص می دادم.
-
سگی در خیابان بعدی بیشتر شب پارس می کرد.
-
ما همیشه می دانیم که کسی به خاطر پارس کردن سگ به در می آید.
-
وقتی توله سگ به او پارس کرد، بچه شروع به گریه کرد.
-
سگ های شکاری یک خرگوش را از دور دیدند و با هیجان پارس کردن فرار کردند.
-
در دامپزشکی همه ساکت نشسته بودند که ناگهان سگم شروع به پارس کرد.
synonyms - مترادف
-
howl
زوزه کشیدن
-
bay
خلیج
-
yelp
فریاد زدن
-
yap
یاپ
-
yowl
زوزه
-
growl
غرغر کردن
-
snarl
غرغر کردن
-
woof
بافت
-
gnarl
غرغر کردن
-
whine
ناله کردن
-
yip
ایپ
-
arf
ارف
-
roar
غرش
-
گریه کردن
-
wail
ناله