word - لغت

basilica || بازیلیکا

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

bəˈsɪl.ɪ.kə

UK :

bəˈzɪl.ɪ.kə

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [basilica] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [basilica] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [basilica] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [basilica] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [basilica] در گوگل

description - توضیح

example - مثال


  • کلیسایی در مکانی برجسته در گوشه شمال غربی مجمع ساخته شد.

  • Cardinals were compelled to preach in their basilicas.


    کاردینال ها مجبور شدند در کلیسای خود موعظه کنند.

  • The basilica was designed in the shape of a Greek cross. surmounted by a colossal dome. and approached by a vestibule fronted with six columns.


    باسیلیکا به شکل صلیب یونانی طراحی شده است. گنبدی عظیم بر آن پوشیده شده است. و توسط دهلیز با شش ستون نزدیک می شود.


  • ورودی پاپ به این باشکوه ترین کلیسای او بود. مثل همیشه. منظره ای زیبا و درخشان

  • We no longer see. as in the eighteenth century. Gothic spires on Roman basilicas. or Grecian porticos ornamenting Norman towers.


    ما دیگر نمی بینیم. همانطور که در قرن هجدهم. منارههای گوتیک روی کلیسایهای رومی. یا رواقهای یونانی که برجهای نورمن را تزئین میکنند.

synonyms - مترادف


  • کلیسا

  • shrine


    زیارتگاه

  • temple


    معبد

  • cathedral


    کلیسای جامع

  • minster


    وزیر

  • chancel


    کانکس


  • خانه خدا


  • محل عبادت


  • خانه نماز


  • عبادتگاه

  • chapel


    نمازخانه

  • abbey


    صومعه

  • synagogue


    کنیسه

  • tabernacle


    خیمه

  • sanctuary


    جایگاه مقدس

antonyms - متضاد