word - لغت

bat || خفاش

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

bæt

UK :

bæt

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bat] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • demented


    زوال عقل


  • دیوانه


  • دیوانه

  • crazed


    دیوانه شده

  • deranged


    آشفته

  • unbalanced


    نامتعادل

  • unhinged


    از تعادل خارج شده

  • daft


    دفت

  • maniacal


    دیوانه

  • psychotic


    روان پریش

  • wacky


    حواس پرت

  • insane


    مجنون

  • lunatic


    دیوانه

  • batty


    باتی

  • cuckoo


    فاخته

antonyms - متضاد

  • balanced


    متعادل

  • sane


    عاقل


  • صدا

  • uncrazy


    غیر دیوانه

  • compos mentis


    compos mentes

  • rational


    گویا


  • پایدار


  • معقول

  • lucid


    شفاف


  • طبیعی

  • intelligent


    باهوش

  • logical


    منطقی

  • calm


    آرام

  • levelheaded


    همسطح

  • clear-headed


    روشن سر