word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
-
fastened
متصل اند
-
fixt
تعمیر
-
fixed
درست شد
-
secured
امن شده است
-
bolted
پیچ شده
-
bound
مقید شده است
-
bounden
محدود شده است
-
chained
زنجیر شده
-
locked
قفل شده
-
locken
قفل کردن
-
sealed
مهر و موم شده
-
clamped
گیره دار
-
clasped
به هم چسبیده
-
riveted
پرچ شده
-
rivetted
پرچ شده