word - لغت

battle-scarred || زخمی از نبرد

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

ˈbæt.əlˌskɑːd

UK :

ˈbæt̬.əlˌskɑːrd

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [battle-scarred] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [battle-scarred] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [battle-scarred] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [battle-scarred] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [battle-scarred] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف


  • کهنه سرباز

  • adept


    ماهر


  • کارشناس

  • proficient


    مسلط

  • consummate


    کامل

  • experienced


    با تجربه

  • hardened


    سخت شده

  • long-serving


    طولانی مدت


  • استاد


  • قدیمی

  • practisedUK


    انگلستان تمرین کرد

  • ace


    آس


  • ترک

  • established


    ایجاد

  • mature


    بالغ

antonyms - متضاد

  • amateur


    آماتور

  • amateurish


    آماتوری

  • inexperienced


    بی تجربه

  • inexpert


    بی خبره

  • jackleg


    سرگرد

  • unprofessional


    غیر حرفه ای

  • unseasoned


    بی چاشنی

  • unskilled


    غیر ماهر

  • unskillful


    بی مهارت


  • green

  • apprentice


    شاگرد کارآموز


  • جدید

  • unqualified


    فاقد صلاحیت

  • ignorant


    نادان

  • novice


    تازه کار