word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
دریاسالار بنسون دستور داد که چهار ناو جنگی زغالسوز باید فرستاده شوند.
-
قبل از اینکه بتونم جواب بدم دود سفید از کمان کشتی جنگی جاری شد.
-
هر یک از ناوهای جنگی آلمانی بلافاصله موقعیتی را که در نقشه نبرد تعیین شده بود به دست گرفتند.
-
یک ناو جنگی دشمن با ما می جنگید. و باید نابود می شد.
-
حدود سه مایل دورتر از ساحل، بزرگترین کشتی جنگی که او تا به حال به آن نگاه کرده بود، قرار داشت.
synonyms - مترادف
-
warships
کشتی های جنگی
-
destroyers
ناوشکن ها
-
gunboats
قایق های توپدار
-
battlewagons
واگن های جنگی
-
men-of-war
مردان جنگی
-
capital ships
کشتی های سرمایه
-
کشتی های خط
-
flagships
پرچمداران
-
dreadnoughts
dreadnoughts
-
liners
آستر
-
ships
کشتی ها
-
mother ships
کشتی های مادر
-
warships
کشتی های جنگی
-
corvettes
کروت ها
-
cutters
برش ها