word - لغت

battling || در حال مبارزه

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

ˈbæt.əl

UK :

ˈbæt̬.əl

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [battling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [battling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [battling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [battling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [battling] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • in contention


    در مناقشه

  • challenging


    چالش برانگیز

  • competing


    رقابت

  • contending


    متخاصم

  • contesting


    مسابقه دادن

  • striving


    تلاش

  • struggling


    در حال مبارزه

  • vying


    رقابت کردن


  • زد و خورد

  • grappling


    دست و پنجه نرم کردن


  • در رقابت

  • tussling


    درگیری

  • warring


    متخاصم


  • اون بالا


  • در حال اجرا

antonyms - متضاد

  • peaceable


    صلح آمیز

  • nonaggressive


    غیر تهاجمی

  • nonbelligerent


    غیر متخاصم

  • pacific


    صلح جو

  • peaceful


    صلح آمیز

  • unbelligerent


    غیر متخاصم

  • uncombative


    بدون مبارزه

  • uncontentious


    بی ادعا

  • agreeable


    قابل قبول

  • easygoing


    اسان گیر

  • conciliatory


    آشتی جویانه

  • unwarlike


    بی جنگ


  • مهربان

  • diplomatic


    دیپلماتیک

  • placid


    ارام