word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
balk
مخالفت کردن
example - مثال
synonyms - مترادف
-
resists
مقاومت می کند
-
eschews
اجتناب می کند
-
hesitates
تردید می کند
-
disdains
تحقیر می کند
-
jibs
بازوها
-
refuses to
امتناع می کند
-
scorns
تحقیر می کند
-
shrinks from
منقبض می شود از
-
demurs from
منکر از
-
desists
منصرف می شود
-
عقب می کشد از
-
hesitates over
تردید دارد
-
quails at
بلدرچین در
-
refuses
امتناع می کند
-
scruples to
ظلم به
antonyms - متضاد
-
accepts
می پذیرد
-
accedes
ملحق می شود
-
acquiesces
موافقت می کند
-
complies
مطابقت دارد
-
relents
تسلیم می شود
-
submits
ارائه می کند
-
yields
بازده - محصول
-
aids
ایدز
-
faces
چهره ها
-
helps
کمک می کند
-
meets
ملاقات می کند
-
OKs
باشه
-
leaps about
جهش در مورد
-
makes easier
آسان تر می کند
-
fulfillsUS
برآورده می کند