word - لغت

baulking || پخته شدن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bɔːk

UK :

bɑːlk

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [baulking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [baulking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [baulking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [baulking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [baulking] در گوگل

description - توضیح

  • present participle of baulk


    فاعل ازباولک

  • balk


    مخالفت کردن

example - مثال

synonyms - مترادف

  • thwarting


    خنثی کردن

  • frustrating


    خسته کننده، اذیت کننده

  • hindering


    مانع

  • foiling


    فویل کردن

  • checking


    چک کردن

  • stopping


    توقف

  • impeding


    مانع

  • blocking


    مسدود کردن

  • preventing


    جلوگیری می کند

  • obstructing


    مانع

  • hampering


    مانع

  • curbing


    مهار کردن

  • stymieing


    گیر انداختن

  • restraining


    مهار کردن

  • forestalling


    پیش گیری

antonyms - متضاد

  • encouragement


    تشویق

  • promotion


    ترویج


  • مزیت - فایده - سود - منفعت


  • کمک

  • allowance


    کمک هزینه


  • تصویب


  • معاونت

  • clearance


    ترخیص کالا از گمرک


  • آزادی


  • کمک

  • liberation


    رهایی


  • اجازه

  • spontaneity


    خودانگیختگی

  • fulfilmentUK


    تحقق انگلستان

  • fulfillmentUS


    تحقق ایالات متحده