word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
منطقه ای از ماسه یا سنگ های کوچک در نزدیکی دریا یا منطقه دیگری از آب مانند دریاچه.
-
کشیدن یا زور زدن قایق و غیره از آب بر روی زمین.
-
یک آپارتمان منطقه شیب دار از ماسه یا سنگ های کوچک در کنار دریا یا دریاچه.
example - مثال
-
کمپینگ در مکانی زیبا در کنار ساحل قرار دارد.
-
برادرزاده دو ساله ام را با سطل و بیلش به ساحل بردم.
-
کفشها و جورابهایمان را درآوردیم و با پای برهنه در کنار ساحل قدم زدیم.
-
این جزیره دارای چندین سواحل سنگی کوچک است که معمولاً متروک هستند.
-
A few kilometres from the crowded beaches of Spain`s Mediterranean coast. many once-thriving villages stand deserted and in ruins.
چند کیلومتری سواحل شلوغ سواحل مدیترانه اسپانیا. بسیاری از روستاهایی که زمانی پر رونق بودند، متروک و ویرانه هستند.