word - لغت

beanbag || کیسه لوبیا

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈbiːn.bæɡ

UK :

ˈbiːn.bæɡ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [beanbag] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beanbag] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beanbag] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beanbag] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beanbag] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • bolsters


    تقویت می کند

  • cushions


    کوسن ها

  • ottomans


    عثمانی ها

  • pouffesUK


    pouffesUK

  • poufsUS


    poufsUS

  • seats


    صندلی ها

  • Hacky-Sacks


    هکی ساکس

  • hassocks


    جوراب

  • footrests


    زیرپایی

  • stools


    مدفوع

  • mats


    تشک


  • باقی مانده

  • pillions


    ستون ها

  • headrests


    تکیه گاه های سر

  • scatter cushions


    بالشتک های پراکنده

antonyms - متضاد