word - لغت

bearable || قابل تحمل

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

ˈbeə.rə.bəl

UK :

ˈber.ə.bəl

US :

family - خانواده

Wordfamily noun bearer adjective bearable ≠ unbearable verb bear adverb bearably ≠ unbearably

google image

نتیجه جستجوی لغت [bearable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bearable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bearable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bearable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bearable] در گوگل

description - توضیح

  • If an unpleasant situation is bearable. you can accept or deal with it.

    اگر یک موقعیت ناخوشایند قابل تحمل باشد. می توانید آن را بپذیرید یا با آن کنار بیایید.

example - مثال

synonyms - مترادف

  • endurable

    قابل تحمل

  • sufferable

    قابل تحمل

  • supportable

    قابل پشتیبانی

  • sustainable

    پایدار

  • tolerable

    قابل تحمل

  • acceptable

    قابل قبول

  • admissible

    قابل قبول

  • manageable

    قابل مدیریت

  • passable

    قابل عبور

  • brookable

    شکافتنی

  • allowable

    مجاز

  • livable

    قابل زندگی

  • satisfactory

    رضایتبخش

  • justifiable

    قابل توجیه

  • workable

    قابل اجرا

antonyms - متضاد

  • intolerable

    غير قابل تحمل

  • unbearable

    غير قابل تحمل

  • unendurable

    غیر قابل تحمل

  • insufferable

    تحمل ناپذیر

  • insupportable

    غیر قابل پشتیبانی

  • unacceptable

    غیر قابل قبول

  • unsupportable

    غیر قابل پشتیبانی

  • inadequate

    ناکافی

  • oppressive

    ظالم

  • unmanageable

    غیر قابل مدیریت

  • unsuitable

    نامناسب

  • too much

    خیلی زیاد

  • excruciating

    طاقت فرسا

  • impossible

    غیر ممکن

  • overpowering

    غلبه کننده

ویکیتوری

یادگیری و شروع فقط یک زمان میتونه دیر باشه اونم وقتی که از امروز توان شروع کردن داریم اما به فردا برای شروع کردن فکر میکنم پس بهتر در اولین زمان دست بکار بشیم حتی با روزی ۵ دقیقه .

درباره ما

دسته بندی ها

لینک های مفید

تعداد لغات ارشیو تا این لحظه: 8041

تمام حقوق این سات متعلق به تیم توسعه هور می باشد