word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
من با خوشحالی به بقیه پرتو زدم.
-
او با خوشحالی به فاصله میانی خیره شده بود.
-
در عکس. او با سعادت تعظیم می کند
-
چشمانش بسته است و به طرز شگفت انگیزی غافل به نظر می رسد.
synonyms - مترادف
-
blissfully
با سعادت
-
ecstatically
به وجد
-
happily
با خوشحالی
-
joyfully
با خوشحالی
-
rapturously
به شدت
-
serenely
با آرامش
-
enchantedly
مسحورانه
-
gloriously
با شکوه
-
heavenlily
بهشتی
-
sublimely
عالی
-
elatedly
با خوشحالی
-
euphorically
سرخوشانه
-
exaltedly
با تعالی
-
joyously
با خوشحالی
-
seraphically
به صورت سرافیکی
antonyms - متضاد
-
darkly
تاریک
-
demonically
شیطانی
-
devilishly
شیطانی
-
miserably
طرز ناراحت، بدبختانه
-
sorrowfully
با تاسف
-
unhappily
با ناراحتی