word - لغت

bedazzle || خیره کردن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bɪˈdæz.əl

UK :

bɪˈdæz.əl

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bedazzle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedazzle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedazzle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedazzle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedazzle] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف


  • روشن


  • درخشان

  • shining


    درخشان

  • radiant


    تابناک

  • glowing


    درخشان

  • luminous


    نورانی

  • lustrous


    براق

  • dazzling


    خیره کننده

  • incandescent


    رشته ای

  • beaming


    پرتو زدن

  • refulgent


    نشاط آور

  • lambent


    بره

  • lucent


    شفاف

  • shiny


    براق

  • candescent


    شمعی

antonyms - متضاد

  • dim


    اذعان

  • dull


    کدر

  • lacklusterUS


    بی درخشش ایالات متحده

  • lacklustreUK


    ضعیف انگلستان

  • unbright


    ناروشن

  • unbrilliant


    غیر درخشان


  • تاریک

  • gloomy


    غم انگیز

  • cloudy


    ابری

  • matte


    مات


  • احمق

  • unaware


    غافل


  • طبیعی

  • unintelligent


    غیر هوشمند


  • معمول