word - لغت

bedder || تخت خواب

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈbed.ər

UK :

ˈbed.ɚ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bedder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedder] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • It is a mistake to view pansies and violas as year-round bedders - they dislike summer heat.


    این اشتباه است که پنسی ها و ویولاها را به عنوان تختخواب های تمام سال نگاه کنیم - آنها از گرمای تابستان بیزارند.


  • تا پایان این ماه همه بسترهای مقاوم باید کاشته شوند.

  • Mimulus. lobelias and busy lizzies are great summer bedders.


    Mimulus. لوبلیا و لیزی شلوغ تخت خواب های تابستانی عالی هستند.

  • It`s time to transplant wallflowers and other spring bedders.


    زمان پیوند گل دیواری و سایر بسترهای بهاری فرا رسیده است.

  • A two-bedder with conservatory is on the market for £180.000.


    یک اتاق خواب دو تخته با هنرستان به قیمت 180000 پوند در بازار موجود است.

  • Apartment prices start at £145.000 for a one-bedder with garage.


    قیمت آپارتمان از 145000 پوند برای یک تخت خواب با گاراژ شروع می شود.

  • There are several three- and four-bedders for sale.


    چندین تخت سه و چهار تخت برای فروش وجود دارد.

  • It was a huge nursing home. It was a hundred bedder.


    آسایشگاه بزرگی بود. صد تختخواب بود.

synonyms - مترادف

  • servant


    خدمتگزار

  • menial


    پست


  • داخلی

  • lackey


    لاکی

  • retainer


    نگهدارنده

  • skivvy


    اسکیووی


  • برده

  • drudge


    طاقت فرسا

  • minion


    مینیون

  • attendant


    خدمتکار

  • vassal


    رعیت

  • flunkey


    فلانکی

  • steward


    مباشر

  • slavey


    برده

  • maid


    خدمتکار

antonyms - متضاد


  • استاد

  • mistress


    معشوقه


  • کارفرما

  • lord


    خداوند


  • رئیس

  • liege


    ارباب

  • monarch


    پادشاه

  • overseer


    ناظر

  • sovereign


    پادشاه

  • controller


    کنترل کننده

  • taskmaster


    مسئول وظیفه

  • overlord


    ارباب


  • مدیر

  • ruler


    خط کش


  • مدیر