word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
در راه با پیرزنی روبرو شد که شالی دورش انداخته بود. یک لباس پوشیده و پاهای خیس
-
Susannah trudged downstairs again and dried her bedraggled skirts at the fire—an empty house. a dreary wailing wind. and gathering twilight for her sole companions.
سوزانا دوباره به طبقه پایین رفت و دامنهای پوشیدهشدهاش را در آتش - خانهای خالی - خشک کرد. باد زار زار. و جمع آوری گرگ و میش برای تنها یارانش.
-
ستوان صورتش را روی یک دستمال آویزان پاک کرد.
-
از این رو در مورد وضعیت بدشان می خندیدند و شوخی می کردند.
-
این نامرتب راحت اتاق خوابیده حالا مال او بود. خانه او!
synonyms - مترادف
-
scruffy
ژولیده
-
slovenly
شلخته
-
unkempt
نامرتب
-
disheveledUS
ایالات متحده ژولیده
-
dishevelledUK
انگلستان آشفته
-
untidy
نامرتب
-
daggy
داغون
-
ruffled
به هم ریخته
-
rumpled
مچاله شده
-
tousled
ژولیده
-
dowdy
نازنین
-
frowzy
ژولیده
-
messy
بی نظم
-
ragged
ژنده پوش
-
shabby
کهنه