word - لغت

bedraggled || قاطی شده

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

bɪˈdræɡ.əld

UK :

bɪˈdræɡ.əld

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bedraggled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedraggled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedraggled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedraggled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bedraggled] در گوگل

description - توضیح

  • wet. dirty. and untidy


    مرطوب کثیف و نامرتب

  • (of a person or a person’s appearance) messy. dirty. and often wet


    (از ظاهر یک شخص یا یک شخص) آشفته. کثیف و اغلب خیس است

example - مثال


  • در راه با پیرزنی روبرو شد که شالی دورش انداخته بود. یک لباس پوشیده و پاهای خیس

  • Susannah trudged downstairs again and dried her bedraggled skirts at the fire—an empty house. a dreary wailing wind. and gathering twilight for her sole companions.


    سوزانا دوباره به طبقه پایین رفت و دامنهای پوشیدهشدهاش را در آتش - خانهای خالی - خشک کرد. باد زار زار. و جمع آوری گرگ و میش برای تنها یارانش.

  • The lieutenant mopped his face on a bedraggled handkerchief.


    ستوان صورتش را روی یک دستمال آویزان پاک کرد.

  • Therefore they laughed and joked over their bedraggled condition.


    از این رو در مورد وضعیت بدشان می خندیدند و شوخی می کردند.

  • This untidy. comfortless. bedraggled room was now hers. her home!


    این نامرتب راحت اتاق خوابیده حالا مال او بود. خانه او!

synonyms - مترادف

  • scruffy


    ژولیده

  • slovenly


    شلخته

  • unkempt


    نامرتب

  • disheveledUS


    ایالات متحده ژولیده

  • dishevelledUK


    انگلستان آشفته

  • untidy


    نامرتب

  • daggy


    داغون

  • ruffled


    به هم ریخته

  • rumpled


    مچاله شده

  • tousled


    ژولیده

  • dowdy


    نازنین

  • frowzy


    ژولیده

  • messy


    بی نظم

  • ragged


    ژنده پوش

  • shabby


    کهنه

antonyms - متضاد

  • neat


    مرتب


  • تازه

  • orderly


    منظم

  • tidy


    مرتب

  • kempt


    نگهداری می شود


  • تمیز

  • shipshape


    شکل کشتی

  • trim


    کوتاه کردن

  • spruce


    صنوبر


  • هوشمندانه

  • dapper


    دمنده

  • tidied


    مرتب شده

  • organizedUS


    سازمان یافته ایالات متحده

  • well-groomed


    آراسته

  • crisp


    ترد