word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
خاله گریس دارد برای من روتختی قلاب بافی می کند. هم.
-
به سختی لبخند زد و با دستی که لنگی روی روتختی دراز کشیده بود، علامت هایی زد.
-
I had to cover them under two blankets and a bedspread that night to keep the poor things from freezing stiff.
مجبور شدم آن شب آنها را زیر دو پتو و یک روتختی بپوشانم تا چیزهای بیچاره سفت نشوند.
-
ملحفه و روتختی لبه دار با توری!
-
Then wrapping an old bedspread about Molly and keeping her close to him. he made his way down the stairs and out of the house.
سپس روتختی قدیمی را در اطراف مولی بپیچید و او را نزدیک خود نگه دارید. از پله ها پایین آمد و از خانه خارج شد.