word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
example - مثال
-
Piece by piece her furniture was sold to supply their wants. until nothing was left in the room but a solitary bedstead.
تکه تکه اثاثیه او برای تامین مایحتاج آنها فروخته شد. تا اینکه چیزی جز یک تخت انفرادی در اتاق باقی نماند.
-
زن فقیر به او گفت که سال قبل مجبور شده بود تختخوابش را بفروشد تا غذا بخرد.
-
There being no bedstead she had flung down some rugs and made a little nest for herself in the very cramped quarters the closet afforded.
تختخوابی وجود نداشت، او چند قالیچه را پایین انداخته بود و در محله های بسیار تنگ کمد لانه ای برای خودش درست کرده بود.
-
تختخوابی وجود نداشت. و اما چند پتو
-
We had two rooms with a bedstead and sofa. besides lots of chairs. mirrors. tables. and flower pots.
ما دو اتاق با تخت و مبل داشتیم. علاوه بر تعداد زیادی صندلی آینه. جداول و گلدان های گل