word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
Once the domain of hobbyists with a handful of backyard hives. beekeeping has become increasingly commercial and consolidated.
زمانی حوزه سرگرمی ها با یک مشت کندو حیاط خلوت. زنبورداری به طور فزاینده ای تجاری و تثبیت شده است.
-
صنعت کوچک اما قوی زنبورداری عسل تولید می کند. موم زنبور عسل و محصولات دیگر
-
گرایشی به سمت زنبورداری شهری وجود دارد. در باغ های پشتی و روی پشت بام های شهرهای بزرگ.
-
Apiculturists study beekeeping.
زنبورداران در مورد زنبورداری مطالعه می کنند.
synonyms - مترادف
-
apiculture
زنبورداری