word - لغت

beekeeping || زنبورداری

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈbiːˌkiː.pɪŋ

UK :

ˈbiːˌkiː.pɪŋ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [beekeeping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beekeeping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beekeeping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beekeeping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beekeeping] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Once the domain of hobbyists with a handful of backyard hives. beekeeping has become increasingly commercial and consolidated.


    زمانی حوزه سرگرمی ها با یک مشت کندو حیاط خلوت. زنبورداری به طور فزاینده ای تجاری و تثبیت شده است.

  • The small but vigorous beekeeping industry produces honey. beeswax. and other products.


    صنعت کوچک اما قوی زنبورداری عسل تولید می کند. موم زنبور عسل و محصولات دیگر


  • گرایشی به سمت زنبورداری شهری وجود دارد. در باغ های پشتی و روی پشت بام های شهرهای بزرگ.

  • Apiculturists study beekeeping.


    زنبورداران در مورد زنبورداری مطالعه می کنند.

synonyms - مترادف

  • apiculture


    زنبورداری

antonyms - متضاد