word - لغت

been || بوده

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

biːn

UK :

bɪn

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [been] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [been] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [been] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [been] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [been] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • gone


    رفته

  • travelledUK


    سفر کرد انگلستان

  • traveledUS


    به ایالات متحده سفر کرد

  • visited


    ملاقات کرد

  • hung out


    آویزان شد

  • jetted


    پرتاب شده

  • journeyed


    سفر کرد

  • passed through


    گذشت از طریق

  • toured


    گشت

  • trekked


    پیاده روی کرد

  • vacationed


    مرخصی گرفته

  • voyaged


    سفر کرد

  • overnighted


    یک شبه

  • wandered


    سرگردان شد

  • weekended


    آخر هفته

antonyms - متضاد

  • departed


    رفت

  • died


    فوت کرد

  • expired


    منقضی شده

  • perished


    از بین رفت

  • succumbed


    تسلیم شد

  • ceased


    متوقف شد

  • discontinued


    متوقف شد

  • forsaken


    رها شده

  • gone


    رفته

  • halted


    متوقف شد

  • idled


    بیکار


  • ترک کرد


  • کم شده

  • passed


    گذشت

  • passed away


    فوت کرد