word - لغت

befuddled || گیج شده

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

bɪˈfʌd.əld

UK :

bɪˈfʌd.əld

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [befuddled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [befuddled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [befuddled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [befuddled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [befuddled] در گوگل

description - توضیح

  • confused.


    سردرگم.


  • گیج شده و قادر به تفکر واضح نیست.

example - مثال

synonyms - مترادف

  • bewildered


    گیج شده

  • confused


    سردرگم

  • muddled


    به هم ریخته

  • dazed


    مات و مبهوت

  • disorientated


    سرگردان

  • perplexed


    گیج شده

  • addled


    اضافه شده

  • stupefied


    مات و مبهوت

  • dizzy


    سرگیجه

  • groggy


    گیج کننده

  • baffled


    سردرگم، گیج، مات مبهوت

  • dopey


    بی حال

  • fuddled


    نازک کرد

  • puzzled


    متحیر

  • upset


    ناراحت

antonyms - متضاد


  • روشن

  • clearheaded


    سر روشن

  • sober


    هوشیار


  • سر راست

  • alert


    هشدار

  • clear-headed


    روشن سر


  • درك كردن


  • ثابت

  • oriented


    جهت دار


  • خشک

  • abstemious


    پرهیزکار


  • در حد متوسط

  • teetotal


    کل

  • controlled


    کنترل شده است

  • nonindulgent


    غیر ممتنع