word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
google image
description - توضیح
example - مثال
-
من ترجیح می دهم این کار را به جان بسپارم تا زمانی که او هنوز مبتدی است.
-
Their grammar guide is too difficult for a beginner but not detailed enough for an advanced student.
راهنمای دستور زبان آنها برای یک مبتدی بسیار دشوار است اما برای یک دانش آموز پیشرفته به اندازه کافی دقیق نیست.
-
کتاب او شطرنج برای مبتدیان نام دارد.
-
معلم پیانو او فقط به افراد مبتدی آموزش می دهد. نه افراد درجه 3 و بالاتر.
-
Don`t worry if you`re a beginner - the kit has simple step-by-step instructions to help you complete your first cross-stitch design.
اگر مبتدی هستید نگران نباشید - این کیت دستورالعمل های گام به گام ساده ای دارد که به شما کمک می کند اولین طرح دوخت متقاطع خود را تکمیل کنید.
synonyms - مترادف
-
students
دانش آموزان
-
apprentices
کارآموزان
-
learners
زبان آموزان
-
trainees
کارآموزان
-
mentees
منتهی ها
-
novices
تازه کارها
-
probationers
افراد مشروط
-
recruits
استخدام می کند
-
disciples
شاگردان
-
rookies
تازه کارها
-
devotees
فدائیان
-
greenhorns
شاخ سبز
-
novitiates
تازه کار می کند
-
postulants
فرضیات
-
tyros
تیروس