word - لغت

beguiled || فریب خورد

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bɪˈɡaɪl

UK :

bɪˈɡaɪl

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [beguiled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beguiled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beguiled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beguiled] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beguiled] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • influenced


    تحت تاثیر قرار گرفته است

  • convinced


    متقاعد

  • manipulated


    دستکاری شده است

  • persuaded


    متقاعد شد

  • inveigled


    مستور

  • tempted


    وسوسه شده

  • urged


    اصرار کرد

  • brainwashed


    شستشوی مغزی شده

  • bribed


    رشوه داده شده

  • coaxed


    متمم

  • coerced


    مجبور شد

  • controlled


    کنترل شده است

  • directed


    جهت دار

  • exploited


    مورد بهره برداری قرار گرفت

  • finagled


    finagled

antonyms - متضاد

  • bored


    خسته

  • disenchanted


    افسون شده

  • disenthralled


    بی حوصله

  • disinterested


    بی علاقه

  • indifferent


    بي تفاوت

  • repulsed


    دفع کرد


  • خسته

  • unhappy


    ناراضی

  • uninterested


    بی علاقه

  • disengaged


    جدا شده

  • inattentive


    بی توجه

  • uncaring


    بی توجه

  • unconcerned


    بی دغدغه

  • incurious


    کنجکاو

  • uncurious


    غیر کنجکاو