word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
گرما و هوای معطر به طرز عجیبی قوی تر شد.
-
با لحن دوستانه ای فریبنده صحبت کرد.
-
The actors beguilingly use classic fairy tales and the stories of Hans Christian Andersen to drive home the way lives are really lived.
بازیگران به طرز وسوسهآوری از افسانههای کلاسیک و داستانهای هانس کریستین اندرسن استفاده میکنند تا به همان شکلی که واقعاً زندگی میکنند به خانه بروند.
synonyms - مترادف
-
cunningly
با حیله گری
-
slily
حیله گر
-
craftily
حیله گرانه
-
artfully
هنرمندانه
-
wilily
حیله گر
-
trickily
به طرز حیله ای
-
schemingly
نقشه کشی
-
deviously
حیله گرانه
-
shrewdly
زیرکانه
-
guilefully
با فریبکاری
-
foxily
روباهی
-
designingly
به صورت طراحی
-
subtly
به طور ظریف
-
slickly
نرم
-
dodgily
سرگیجه
antonyms - متضاد
-
artlessly
بی هنر
-
guilelessly
بی فریب
-
ingenuously
به طور هوشمندانه
-
innocently
بی گناه
-
undesigningly
بدون طراحی
-
forthrightly
صریح
-
nondeceptively
غیر فریبنده
-
straightforwardly
به طور مستقیم
-
frankly
رک و پوست کنده
-
به طور مستقیم
-
unreservedly
بدون قید و شرط
-
honestly
صادقانه
-
openly
بی پرده
-
bluntly
به صراحت
-
forwardly
به جلو