word - لغت

beguilingly || به طرز فریبنده ای

part of speech - بخش گفتار

adverb || قید

spell - تلفظ

bɪˈɡaɪ.lɪŋ.li

UK :

bɪˈɡaɪ.lɪŋ.li

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [beguilingly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beguilingly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beguilingly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beguilingly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beguilingly] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • The warmth and softly scented air grew beguilingly stronger.


    گرما و هوای معطر به طرز عجیبی قوی تر شد.

  • He spoke in a beguilingly friendly tone.


    با لحن دوستانه ای فریبنده صحبت کرد.

  • The actors beguilingly use classic fairy tales and the stories of Hans Christian Andersen to drive home the way lives are really lived.


    بازیگران به طرز وسوسهآوری از افسانههای کلاسیک و داستانهای هانس کریستین اندرسن استفاده میکنند تا به همان شکلی که واقعاً زندگی میکنند به خانه بروند.

synonyms - مترادف

  • cunningly


    با حیله گری

  • slily


    حیله گر

  • craftily


    حیله گرانه

  • artfully


    هنرمندانه

  • wilily


    حیله گر

  • trickily


    به طرز حیله ای

  • schemingly


    نقشه کشی

  • deviously


    حیله گرانه

  • shrewdly


    زیرکانه

  • guilefully


    با فریبکاری

  • foxily


    روباهی

  • designingly


    به صورت طراحی

  • subtly


    به طور ظریف

  • slickly


    نرم

  • dodgily


    سرگیجه

antonyms - متضاد

  • artlessly


    بی هنر

  • guilelessly


    بی فریب

  • ingenuously


    به طور هوشمندانه

  • innocently


    بی گناه

  • undesigningly


    بدون طراحی

  • forthrightly


    صریح

  • nondeceptively


    غیر فریبنده

  • straightforwardly


    به طور مستقیم

  • frankly


    رک و پوست کنده


  • به طور مستقیم

  • unreservedly


    بدون قید و شرط

  • honestly


    صادقانه

  • openly


    بی پرده

  • bluntly


    به صراحت

  • forwardly


    به جلو