word - لغت

begun || آغاز شد

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bɪˈɡʌn

UK :

bɪˈɡʌn

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [begun] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [begun] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [begun] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [begun] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [begun] در گوگل

description - توضیح

  • past participle ofbegin


    فعل ماضی ازشروع


  • فعل ماضی شروع

example - مثال

synonyms - مترادف

  • started


    آغاز شده

  • going


    رفتن

  • happening


    اتفاق می افتد

  • initiated


    آغاز شد

  • proceeding


    اقدام


  • کار کردن


  • در حرکت


  • در جریان


  • در حال پیش رفت

  • operational


    عملیاتی

  • operative


    عامل


  • در حال انجام

  • established


    ایجاد

  • inaugurated


    افتتاح شد

  • afoot


    در راه است

antonyms - متضاد

  • latent


    نهفته

  • prospective


    آینده نگر

  • antiquated


    قدیمی

  • archaic


    قدیمی، کهنه

  • dated


    تاریخ دار

  • fusty


    تند

  • musty


    کپک زده

  • oldfangled


    قدیمی

  • old-fashioned


    سبک قدیمی

  • old-time


    زمان قدیم

  • out-of-date


    منسوخ


  • گذشته


  • آینده


  • قدیمی

  • finished


    تمام شده